هدف از این تحقیق بررسی استراتژی های بازنمایی با فرمت docx در قالب 28 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 


فهرست مطالب
استراتژی های بازنمایی
2-4-2  استراتژی‌های بازنمایی54
2-4-2-1 کلیشه سازی54
2-4-2-2 طبیعی سازی56
2-4-2-3 طرد57
2-4- 3 نظریه فیلم کلاسیک58
2-4-3-1 فرمالیستها58
2-4-3-2 رئالیست ها59
2-4-3-3 نظریه فیلم معاصر62
2-4-4  نظریات نشانه‌شناسی64
2-4-4-1  سوسور و نشانه‌شناسی64
2-4-4-2  پیرس و نشانه‌شناسی67
2-4-4-3  نشانه‌شناسی ساختارگرای بارت68
2-4-4-4  اکو و نشانه‌شناسی پساساختارگرا73
2-6 چارچوب مفهومی93

 


Stereotype از واژه یونانی Stereo به معنای جامد و سفت و سخت مشتق شده‌است. کلیشه در اصل اصطلاحی مربوط به دوره صنعت چاپ است که در اشاره به یک صفحه چاپی بدست آمده از نمونه چاپی متحرک بکار می رود که برای افزایش شمارگان نسخه چاپی مورد استفاده قرار می گرفت. این اصطلاح در ساده ترین حالت بر ویژگی هایی ثابت و تکراری دلالت می‌کند.

 

در مطالعات فرهنگی، مقصود از کلیشه‌سازی عبارت است از ایجاد و اشاعه عقاید قالبی. اصطلاح «کلیشه‌سازی» را نخستین بار والتر لیپمن walter lippman  در کتاب عقاید عمومی مطرح کرد. هدف لیپمن پرتوافشانی بر این بود رسانه‌های همگانی چگونه ایماژ‌های ثابت و تنگ‌نظرانه درباره اشخاص، یا تصورات قالبی در خصوص موضوعاتی خاص، ایجاد می‌کنند. از نظر لیپمن هر کلیشه‌ای دو ویژگی مهم دارد: نخست این‌که به سهولت نمی‌توان آن را تغییر داد و دوم این‌که واجد بار معنایی منفی است. (پاینده، 1385: 208)

 

 

در حالت کلی کلیشه‌سازی فرایندی است که بر اساس آن جهان مادی و جهان ایده‌ها در راستای ایجاد معنا، طبقه‌بندی می‌شود تا مفهومی از جهان شکل گیرد که منطبق با باورهای ایدئولوژیکی باشد که در پس کلیشه‌ها قرار گرفته‌اند.هال کلیشه‌سازی را کنشی معنا سازانه می‌داند و معتقد‌‌است: «اساساً برای درک چگونگی عمل بازنمایی نیازمند بررسی عمیق کلیشه‌سازی‌ها هستیم». (هال، 1997 : 256) 

 

 

هال در بیان دیدگاه خود در باره کلیشه‌سازی به مقاله «ریچارد دایر» با عنوان «کلیشه‌سازی» اشاره می‌کند. دایر در این مقاله به تفاوت مهمی اشاره می‌کند که میان دو اصطلاح طبقه‌بندی و کلیشه‌سازی وجود دارد. از منظر دایر، بدون استفاده از طبقه بندی ها امکان معنادهی به جهان بسیار دشوار است، (گرچه ناممکن نیست) چرا که مفاهیم یا طبقه‌بندی‌های موجود در ذهن است که با انطباق آنها با مفاهیم عام، امکان درک و مواجهه با جهان ممکن می‌شود. 

 

 


مبنای نظری بحث دایر، مفهوم طبقه بندی آلفرد شوتز است. کلیشه‌سازی مردم را تا حد چند خصیصه یا ویژگی ساده تقلیل می‌دهد. کلیشه عبارت است از تنزل انسان‌ها به مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی مبالغه‌آمیز و معمولاً منفی. در نتیجه کلیشه‌ای کردن شخصیت‌ها عبارت است از تقلیل دادن، ذاتی کردن، آشنا کردن و تثبیت «تفاوت» و از طریق کارکرد قدرت، مرزهای میان «به‌هنجار»، «نکبت‌بار»، «ما» و«آن‌ها» را مشخص کردن. (مهدی‌زاده، 1387: 19)